قسمت ششم (آخرین قسمت)
هدف بحث این بود که فاصله و شکاف دیجیتالی را مشخص کرده و ضرورت توجه به این موضوع را روشن کنیم و هم چنین تبیین کنیم که فاصلۀ بین اساتید و دانشجویان در حوزۀ آگاهی های دیجیتالی چه پیامدهایی میتواند داشته باشد. ادعای ما این بود که دروس معارف به دلایل مختلف جزء مهمترین و موثرترین درسهای نظام آموزشی دانشگاهها است و از این جهت استادی که تدریس این دروس را قبول میکند باید به این اهمیت و حساسیت توجه داشته باشد.
بحثی که لازم است بعد از مطالب گذشته پی گرفته شود این است که معمولاً چه چیزهایی باعث میشود که این شکاف و فاصله بین استاد و دانشجو ایجاد بشود. تا وقتی که ما عوامل، زمینهها پیامدها را نشناسیم، راهکارها را هم نمیتوانیم برای این کار پیدا کنیم. لذا در اینجا به طور مختصر به چند عامل که در آن ناآگاهی و عدم استفادۀ اساتید از فضای مجازی میتواند تأثیر داشته باشد اشاره میشود.
1-جدی نگرفتن فضای مجازی توسط اساتید معارف:
یکی از عواملی که میتواند موثر باشد در اینکه اساتید معارف توجهی به فضای مجازی نکنند، جدی نگرفتنِ خود این فضا است، یعنی استاد توجه نداشته باشد که خود فضای مجازی امروزه در زندگی دانشجویان و نه تنها دانشجویان درس معارف بلکه زندگی نسلِ جوان، و نه تنها نسلِ جوان بلکه در زندگی همۀ افراد جامعۀ ما، یک فاکتور و عامل تأثیرگذار هست. ممکن است يکي از دلائلي که ما اين فضا را جدی نمي گیریم اين است که شکل فیزیکی آن به چشم نمي آيد. مثلاً یک زمانی در مورد بعضی از فناوریهای جدید موضعگیریهای شدید و غلیظی داشتیم مثل ماهوارهها که یکی از دلایل آن بود که دیشهای بزرگی داشت که معولاً پیدا بود و حساسیت برانگیز بود ولی با آمدن کامپیوتر، آن فضای فیزیکی کمتر به چشم آمد. با آمدن فناوریهای جدید و کوچکتر شدن آنها، آن حضور فیزیکی فناوریها مرتّباً از جلوی چشم ما کنار رفت و این شاید باعث شد که حساسیت ما نسبت به این فناوری تا حدودی کمتر شود.
بايد توجه داشت که هر چه زمان جلوتر میرود فناوریهای مربوط به فضای مجازی کمحجمتر میشود. امروزه اجمالاً از کامپیوترهایی صحبت میشود که شاید به اندازۀ یک دانۀ برنج باشد، یعنی کار یک کامپیوتر را در حوزۀ پردازشگری انجام میدهد ولی حجم بسیار کوچکی دارد. پهپادهایی درست شده است که مثل پهپادهای موجود که در جنگها استفاده میشود در آن حدّ و اندازه بزرگ نیست بلکه به اندازۀ مثلاً یک زنبور است و تا این در آن حدّ کوچک شده است. هر چقدر از نظر زمانی جلوتر میرویم فناوریها از نظر فیزیکی و حجمی کوچکتر میشوند. باید مواظب بود کوچک شدن حجم فناوریها ما را از بزرگ بودن تأثیرات آن غافل نکند. بنابراین یکی از چیزهایی که گاهی باعث میشود بعضی از اساتید معارف دنبال کسب مهارت و استفاده از فضای مجازی نباشند این است که این فاکتور را جدی نمیگیرند در حالی که همانطور که گفته شد امروز هم در دنیا و هم در جامعۀ ما و هم در سالهای آتی به طور جدّی یکی ار عوامل بسیار تأثیرگذار بر ذهن و ضمیر و زندگی و باورها و عقاید جامعۀ ما و به خصوص نسل جوان، فضای مجازی است؛ منتها چون وجه فیزیکی آن قدری کمرنگ است ممکن است متوجه این داستان نشویم.
2-نگاه منفی و بدبینانه به این فضا، و عدم اطلاع کافی از مزایای آن:
یکی دیگر از چیزهایی که ممکن است در عدم توجه بعضی اساتید به فضای مجازی موثر باشد نگاه بدبینانه و منفی آنها به این موضوع است، یعنی غلبه با نگاه بدبینانه نسبت به فضای مجازی است. تصور میشود کارکرد فضای مجازی صرفاً منحرف کردن جوانان از نظر اخلاقی، عامل جاسوسی و امثال اینها است. گاهی در صحبت با افراد دیده شده که هیچ توجه و اشارهای به کاربردهای مثبت این فضا نمیکنند. مثلا توجه ندارند که همین فضا میتواند مثل یک ابزار در خدمت اخلاق، دین و معارف، تربیت، و آگاهی افزایی باشد. طبیعتاً اگر نگاه بدبینانۀ ما نسبت به نگاه واقع بینانه غلبه داشته باشد ممکن است انگیزۀ چندانی برای استفاده نداشته باشیم. سرگرمی یکی از کاربردهای اینترنت است، صد کاربرد دیگر هم دارد ولی نگاه ما به عنوان استاد به فضای مجازی، اگر اینگونه باشد که صرفاً برای سرگرمی و وقتگذرانی و امثال اینها است؛ طبیعتاً دلیلی هم نمیبینم به عنوان یک استاد و مبلغ وقت بگذاريم و وارد این فضا بشويم.
3-کافی و موثر دانستن شیوههای سنتی تدریس معارف:
عامل دیگری که ممکن است در کم توجهی برخی از اساتید به فضای مجازی تأثیرگذار باشد، این است که تصور میشود اگر مسائل و معارفی که تدریس میشود از حقانیت کافی برخوردار باشند- که طبیعتاً به عنوان استاد معارف این اعتقاد هست - این حقانیت برای اقناعِ مخاطب کافی است و به مسألۀ ابزار توجه نمیشود که هر حرفِ درستی را باید با شیوههای درست ارایه کرد. این ابزارهای مناسب در هر زمانی متفاوت است. یک زمانی گفتگوها حضوری بود و امروزه جدای از آن، ابزاری مثل فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هم هست. لذا اگر تصور کنيم که حقانّیت حرفِ ما نیازی به استفاده از شیوههای جدید و ابزارهای جدید برای بیان و تدریس معارف ندارد طبیعتاً دنبال استفاده از این ابزار هم نخواهیم رفت.
4-ناآشنایی با مقدمات استفاده از فضاي مجازي:
یکی دیگر از عواملی که میتواند در کمتوجهی و بیتوجهی به فضای مجازی توسط برخی از اساتید معارف موثر باشد این است که از مقدمات کار بیبهره هستند. بالاخره استفاده از اینترنت و رایانه تا حدودی آشنایی با زبان انگلیسی را لازم دارد. چنانچه استادی زبان انگلیسی نداند، خود به خود نمیتواند وارد این فضا بشود؛ از این رو قید بهرهبرداری و استفاده از آن را میزند. البته ممکن است این یک عامل جنبی باشد.اگر استادی نمیتواند وارد سایت یا شبکه اجتماعی شود یا مطلبی را جستجو یا ارسال کند و... چون به این مهارتها و مقدمات دسترسی و آگاهی ندارد طبیعتاً انگیزۀ خاصی هم برای مراجعه به اینها ندارد.
خلاصه اینکه اینها عواملی است که شاید بتوان به آنها موارد دیگری هم اضافه کرد، ولی بحث در این است که در بررسی شکاف دیجیتالی بین اساتید معارف و دانشجویان، یکی از نکاتی که باید به آن توجه داشت شناخت علل و عواملِ این کمتوجهی یا بیتوجهی است.
سخن در اين است که اگر میزان آگاهی، میزان دسترسی و میزان استفادۀ دانشجویانی که در درس معارف شرکت میکنند و نیز میزان مواجهۀ آنان با فضای مجازی بیشتر از اساتید خودشان باشد چه پیامدهایی میتواند داشته باشد. گفته شد که از منظر بحث شکاف دیجیتالی، اساتید معارف باید چند قدم جلوتر از دانشجویان باشند؛ چون شأن استادی اقتضای راهنمایی، هدایت، نظارت و مدیریت میکند. همانگونه که انتظار هست استاد از نظر علمی چند درجه و چند پله از دانشجو جلوتر باشد تا بتواند دانشجو را راهنمایی کند طبیعتاً در زمینههای دیگر مانند مباحث و ویژگی های اخلاقی، تربیتی و نیز از نظر آشنایی با فضای مجازی انتظار این است که استاد از دانشجوی خود جلوتر باشد یعنی این مسئله باید به خوبی تبیین شود که استاد باید بداند که مثلاً در چند سال آینده در فضای مجازی چه اتفاقی میافتد و چه تحولاتی ایجاد میشود و این تحولات از منظر اخلاقی یا از منظر درس معارفی که ارایه میکند، چه پیامدهایی دارد.
وقتی بحثِ امامتِ جامعه مطرح میشود، امام جامعه همیشه باید چند گام جلوتر باشد برای اینکه بتواند دیگران را راهنمایی کند وگرنه امام بودن و پیشگام بودن بیمعنا میشود. در تدریس و از جمله تدریس معارف هم مطلب از همين قرار است. وقتی استادی درس انقلاب اسلامی یا نظام سیاسی اسلام یا نظام عقیدتی و معرفتی اسلام یا اخلاق اسلامی را تدریس میکند، در هر یک از این زمینهها هر چه جلوتر برویم مباحث، نکتهها، سئوالات و موضوعات جدیدی مطرح میشود و دانشجویی که در کلاس این استاد حاضر میشود- چه با اینها موافق باشد و چه نباشد، چه با استاد، همفکر باشد و چه نباشد- از این مسائل مطلع میشود و تحت تأثیر اینها قرار خواهد گرفت. بنابراین من به عنوان یک استادی که میخواهم این دروس را تدریس کند، باید در تدریس خود به اين نکته توجه کنم که دانشجویی که قرار است سر این کلاسها حاضر شود چه مسائل و موضوعاتی برايش مهم است و اولویت دارد. بدیهی است وقتی اینجا سخن از اساتید به میان میآید باید گفته شود که بخشی از مسئولیت هم متوجه مراکز تصمیمساز و سیاستگزار در حوزۀ معارف اسلامی مثل معاونت آموزشی و پژوهشی استادان معارف، و پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی است. نمیتوان انتظار داشت که هر استادی در هر کجای کشور خودش به تنهایی درباره فضاي مجازي تحقیق و بررسی کند. نهادهای پشتیبان اساتید معارف هم باید از نگاه و افق بالاتری به ماجرا بنگرند و این آینده پژوهی را در دستور کار خود قرار بدهند.چرا که امروزه یکی از محورهای فعالیتهای بسیار مهم در دنیا بحث آیندهپژوهی است. امروزه در دنیا در حال بررسی هستند که در صد سال یا 300سال آینده چه اتفاقاتی ممکن است در حوزۀ مثلاً فلسفه، فناوری، حکومت و حکمرانی و سیاستمداری، يا پزشکی اتفاق بیفتد، دربارۀ آنها کتاب و مقاله مینویسند، کنفرانس برگزار میکنند، ایدهپردازی میکنند، چون میدانند که آینده به هر حال خواهد آمد و اگر از آن مطلع نباشیم و پیشبینی درستی نداشته باشیم و پیامدها را نسنجیم و از الآن آماده نشویم، حوادث بر ما آوار میشود و ما مجبور هستیم منفعلانه عمل کنیم.
چون بحث به فضای مجازی مربوط است باید تاکید کرد که یکی از حوزههایی که ما آیندۀ پژوهی جدی نداشتیم بحث فضای مجازی است. لذا امروزه، مشاهده میشود برای بحث فضای مجازی با این فراگیری که دارد از نظر پژوهشی، مواد و منابع علمی به حد کافی وجود دارد، یعنی هنوز وضعیت فعلی خودمان را بررسی نکردیم، چه رسد که بخواهیم پنج سال، ده سال و سی سال آینده را بررسی کنیم. آن وقت هنگامی که ما پنج سال یا ده سال دیگر با یک سری فناوریهای جدید دربارۀ فضای مجازی و حوزۀ IT مواجه میشویم و اینها وارد جامعۀ ما میشود و بر روی مخاطبان ما تأثیر میگذارد درمانده میشویم که چه باید کرد. بنابراین در حوزۀ مسایل درس معارف و سر فصلهای دروس معارف، خود استاد معارف و نهادهای پشتیبان آن باید به طور جدی این آیندهنگاری و آیندهپژوهی را داشته باشند تا به استاد کمک شود که بتواند بگوید الآن که سال 97 هستیم فلان مجموعه سئوالات و مسایل در حوزۀ اخلاق یا ديگر بحث هاي معارفي مطرح است، فلان چالشها از نظر عملی و از نظر تئوریک و نظری مطرح است. اینکه دو یا چند سال دیگر که فلان فناوری آمد چه سوالهای جدیدی مطرح میکند، باید الآن نشست و دربارۀ آن فکر کرد مثلاً با آمدن رباتها و نانو رباتها، ماشینهای هوشمند و پردازندههای کوچک ورود آنها به عرصۀ زندگی اجتماعی، تغییر و اساساً عوض شدن سیستم تدریس ممکن است اتفاق بيافتد. از اين رو این انتظار هست که در سالهای آینده نظام آموزش و پرورش به طور کلی متحول شود.
تا چند سال قبل اصلاً تصور نمیشد که ممکن است این امکان باشد که انسان در منزل خود در گوشۀ یک روستای دور افتادهای نشسته باشد و در مهمترین همایشهای بین المللی هم زمان بتواند حضور داشته باشد و صرفاً با یک خط تلفن و اتصال اینترنتی بتواند سخنرانیهای آنجا را گوش داده، سوال کند و جواب بدهد. این امکان تا چند سال قبل نبود و امروز، هست. این اتفاقات و این مسایل که پیش میآید و این امکانات که میآید طبیعتاً تغییراتی را ایجاد میکند مثلاً ممکن است درس معارف را اگر ما به سبک امروز ارایه کنیم دانشجو نتواند ارتباطی با آن برقرار کند یا احساس کند سوالها و دغدغههایی که دارد پاسخی در این کلاس معارف پیدا نمیکند؛ طبیعی است که آن وقت اگر مجبور باشد، صرفاً برای نمره در کلاس حاضر میشود، نه افزایش معارف. پس باید سطح توقع استاد معارف را از خودش بالا برد و به او گوشزد نمود که بداند وی از الآن باید سه یا پنج سال آینده را مطلع باشد که چه سوالها، معضلات، شبههها، مسایل و نکاتی در حوزه مطالعاتی و تدریس او پیش میآید و از الآن شروع به مطالعه، کار و برنامهریزی کند.
به هر حال، این فاصله بین استاد و دانشجو اگر زیاد شود میتواند پیامدهای مختلفی داشته باشد. این پیامدها را اگر خواسته باشیم در یک کلام خلاصه کنیم، میتوان گفت:«شکاف دیجیتالی بین اساتید معارف و دانشجویان آنها باعث عدم موفقیت کافی آنها در تدریس موثر و متناسب با اهداف دروس معارف میشود».این چکیدۀ همۀ مطالبی است که در حوزۀ پیامدها میتوان گفت که به خاطر اینکه استاد از عوامل موثر بر فکر و اندیشۀ دانشجوی خود آگاه نیست طبیعتاً از سئوالها و دغدغههایی که دربارۀ معارف دینی برای دانشجو مطرح میشود، اطلاع ندارد و درسی که سر کلاس میدهد ممکن است ناظر به آن سئوالها نباشد و ناظر به سئوالاتی باشد که پنج یا ده سال قبل مطرح بوده و امروزه کمتر مطرح است، لذا دانشجو نمیتواند با این استاد و درس ارتباط برقرار کند.
بنابراین اگر بخواهیم بحث از تأثیرات را به طور مختصر و کلی بیان بکنیم این است که تفاوت آشنایی و دسترسی استاد و دانشجو باعث میشود که این تدریس، تدریس موفقی نباشد و استاد در رسیدن به آن اهداف خود موفق نباشد. اين در حالي است که ما در آیات و روایات در منابع دینی مان موارد فراواني داري که به بحث زمان شناسی، آگاهی و مخاطب شناسی اشاره و تاکيد میکند مثل:
-روایت امام صادق علیه السلام:« العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس»: کسیکه زمان و زمانه خودش را بشناسد آن شبهات و مسایل بر او هجوم نمیآورد.
-روایت امام علی علیه السلام: «انّ من عرف الایام لم یغفل عن الاستعداد»:کسی که زمان خود را بشناسد از آماده شدن برای (مواجهه با)آن غافل نمیشود.
-روایت ديگري از امام علی علیه السلام:«أعرف الناس بالزمان من لم یتعجب من أحداثه»:آگاهترین مردم به زمان خویش کسی است که حوادثی که پیش میآید او را متعجب و غافلگیر نمیکند.
سخن کلي اين سنخ از روایات این است که کسیکه زمان و زمانۀ خود و عواملِ موثر بر ساکنان زمانۀ خود را بشناسد منفعل نمیشود و حوادث بر او آوار نمیشود و بهتر میتواند کار خود را انجام بدهد. در بحث ما استاد معارف اگر این آگاهی را داشته باشد میتواند حوادث، مسایل و موضوعات را مدیریت کند و از آنها بهره ببرد.
ادامه دارد
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |