قسمت ششم (آخرین قسمت)
اهميت مسئله مخاطب شناسی و ضرورت آن روشن است.امّا علّت این که اینجا ما این بحث را پررنگتر میکنیم، تمرکز بر این نکته است که مخاطب شناسی ابعاد مختلفی و جوانب گوناگونی دارد و شناخت مخاطب در هر زمانی بر حسبِ شرایطِ زمانی و مکانی و معرفتی مخاطب است. مخاطب شما دو سه دهه قبل در یک فضایی بود و امروز در فضای ديگری است. با توجه به پارامترها و عناصر تأثیرگذاری مثل فضای مجازی، مخاطبِ امروز ما که در کلاس با او مواجه هستیم ممکن است با آن مخاطبِ دوسال قبل ما هم بسیار متفاوت باشد. بحث تأثیری که فضای مجازی در تغییر باورها، اعتقادات و سبک زندگی آدمها دارد قابل انکار نیست. سرعت تحولات فضای مجازی آنچنان زیاد است که تا ما بیاییم یک مورد آن را بشناسیم و بررسی و تحلیل کنیم و پیامدهای آن را ارزیابی نماییم و برای آن برنامهریزی کنیم و نیروها را آماده کنیم، مورد (و موارد) بعدی اتفاق میافتد.
به عنوان مثال، بحث شبکههای اجتماعی که امروزه از مصادیق بارز و کاربردی فضای مجازی در کشور ماست، ابتدای ورود اینترنت به کشور در حدود بیست سال قبل در حدّ پیامرسانِ یاهومسنجر بود که ارسال پیام از آن طریق، گرفتاریهای خاصی داشت. در بهترین حالت این بود که آن سیستم پیامرسان میتوانست فردی که در نقطه ای از دنیا است و دوربین دارد، او را نشان بدهد و اوج خوشحالی و موفقیت یک کاربر این بود که به جای عکسِ طرف بتواند فیلم او را به صورت زنده ببیند.
در فاصلهی دو دهه ما رسیدیم به دورهای که شبکهی اجتماعی مثل فیس بوک یا توئیتر درست میشود و هرچه جلوتر میآید اینها کاربردهایش متفاوتتر میشود، دسترسی به اینها سادهتر میشود و کمکم شبکههای اجتماعی جای بخش سنتیتر فضای مجازی مثل سایتهای اینترنتی و وبلاگها را میگیرد. در حالی که زمانی وبلاگ برای خودش یک کار جدی و نو بود ولی الان دیگر شخص نیاز ندارد وبلاگ بزند و با آن گرفتاری و مشقت یک مطلبی را بگذارد بلکه گوشی تلفن در جیب اوست و یک لحظه با یک کلید، یک گروه جدید درست میکند، عضو جذب میکند و همهی کارهایی که فضای مجازی تاکنون میتوانست انجام بدهد، در همین شبکه انجام میدهد از قبیل ارسال فیلم، عکس، نوشته، دریافت عکس و فیلم و نوشته، مکالمه، بارگذاری انواع فایلهای صوتی و تصویری. این تحولات کلاً دو دهه طول کشیده است و به اینجا رسیده است.
نکته ديگر اين که در ایران بحث تحولات مربوط به فضای مجازی، و به طور خاص شبکه هاي اجتماعي را میتوان به دورهی ماقبل تلگرام و مابعدتلگرام تقسیم کرد. عمداً تلگرام را جدا گفتم تا به این مسأله توجه بدهم که در دوسه سال اخیر یک شبکهی اطلاعرسانی درست شدکه با بقیه از جهاتی متفاوت بود، و خيلي سريع فراگیر شد. (خود این به عنوان یک گزینهی پژوهشی و آموزشی برای اساتید معارف و برای همهی کسانی که درجامعهی ما در حوزهی ارتباطات و حوزهی اخلاق و تبلیغ دین در حال کارکردن هستند در حدّ یک یا چند پایان نامه جای کار دارد که چرا تلگرام در جامعهی ما تا این اندازه فراگیر شد که در فاصلهی دو سه ساله یک شبکهای میشود که حدود چهل میلیون عضو دارد و شما میبینید الان با این که فیلتر شده است، طبق آمارهای رسمی که اعلام شده و نیز براساس بررسیهای میدانی که خودمان کردیم آمار مخاطبان تلگرام خیلی کم نشده است. همهی اینها جای بررسی دارد.)
حرفِ ما سر این است که فنآوری اطلاعات و ارتباطات، دنیای امروز را در سیطرهی خود گرفته است و فضای شدیداً رقابتی ایجاد کرده است. غولهای بزرگ این عرصه هر روز فنآوری جدیدی میآورند و امکانات جدیدی اضافه میکنند چون شدیداً درحال رقابت هستند و لزوماً فقط تولید و توزیع دانش نیست بلکه بحث درآمدزایی هست. شعاری که امروز داده میشود این است که «اطلاعات، قدرت است» و موجب قدرتمندی میشود. اطلاعات، موجب ثروت میشود. اين ثروت آنچنان زياد است که شرکتها از آن چشم پوشي نمي کنند. امروزه روحیهی دانشطلبی و خلاقیت انسان در این فضا دارد خودش را نشان مي دهد، از این رو هر روز شاهد تحوّلی جدید هستیم، مثلاً اخیراً اینستاگرام برای عقب نماندن از رقبای خود، امکان آپلودکردن فایلهای صوتی و تصویری تا حدود یک ساعت را اضافه کرده است برای اینکه مخاطب خود را از دست ندهد. بنابراین فضای مجازی، فضای بسیار خلاق، متنوع و رقابتی است و فعالان آن شبانهروزی در حال کار هستند. تا بیاییم بفهمیم که اصلاً شبکههای اجتماعی ماقبلِ تلگرام چه بوده و چه تأثیراتی دارد، مورد جدیدی رونمایی میشود.به همين خاطر است که مي بينيم کاربران پيام رسان هايي چون وایبر، واتس اپ که چند سال قبل بود در کشورما شاید در حدود هشت تا ده میلیون نفر بود، ولی تلگرام وقتی آمد با سرعت رشد بالای خود در حدود سی تا چهل میلیون عضو جذب کرد. اگر بخواهیم مصداقی برای این کلام: «مَن نام لم یُنم عنه» پیدا کنیم همین فضای مجازی است. امروز قلب مدیریتِ و برنامهریزی دنیا در silicon valley قرار دارد که پایتخت شرکتهای مربوط به فنآوری نظیر گوگل، فیس بوک است.
امروزه یک جوانبیست، بيست و پنج ساله مثل «مارک زاکربرگ» میتواند با یک سایت فیس بوک که راه اندازی میکند در فاصلهی چند سال به یکی از افراد قدرتمند دنیا تبدیل شود که دولتها از او حساب میبرند و به او نیاز دارند و این نیست جز این که اطلاعات شخصیت ها و روحیات چندصد میلیون در اختیار اوست. این اطلاعات، کاربرد تبلیغاتی و کاربردهای مختلف دیگری دارد. شخصیت افراد را آنالیز میکنند. اطلاعیهای در فضای مجازیمنتشر شده بود مبنی بر اینکهیک شرکت ـ ظاهراً گوگل ـ میخواهد افرادی را استخدام بکند.در آن اطلاعیه درج شده بود فقط اسم و مشخصاتتان را بدهید و بقیهی چیزها را ما دربارهی شما میدانیم. اين اطلاعيه حتي اگر شوخي هم باشد باز هم بيان گر يک واقعيت جدي است. این واقعیتی است که امروز با برنامهها و نرمافزارهای تحلیلگری که هست وقتی کاربری حدود 200 تا 300 کلیک در اینترنت بکند،می توانند دربارهی روحیات، علائق، شخصیت، نگاه، و گرایشهای فکری و سیاسی و دینی او اطلاعات لازم را ارایه دهند به گونه ای که خود او تعجب میکند. یکی از جاهایی که این کاربرد دارد در بحث تبلیغات است. در انتخابات اخیر آمریکا یکی از بحثهایی که مطرح شد این بود که برای تبلیغات، شرکتهایی هستند که این خدمات را میدهند و به کاندیداها پیشنهاد میدهند که ما میتوانیم برای شما تبلیغات هوشمند انجام دهیم، یعنی بگوئیم مثلاً برای فلانی اگر میخواهید مطلبی بفرستید چه نوع مطلبی در فیس بوک او ارسال شود؛ چون این فرد مثلاً روحیّات او بیشتر دینی است و آن پیامهایی که برای او باید فرستاده شود بهتر است صبغه دینی داشته باشد. اما برای دیگری باید پیامهایی را فرستاد که مربوط به محیط زیست باشد، زیرا آن فرد علائق محیط زیستی دارد. به همین ترتیب ما بدون این که بخواهیم میبینیم پیام و تبلیغی برای ما آمدهاست خیلی جالب و با روحيات ما سازگار است.
نمونه سادهتر آن در جستجوهای گوگل است که شاید ما توجه نمیکنیم. برای ما مسأله است که یعنی چه هر وقت اسمِ خودمان را جستجو میکنیم ابتدا سایتها و کانالهایی میآید که اسمِ خود ما در آن است. احساس میکنیم پس حتماً ما شخصیت مهمی هستیم که گوگل هم ما را میشناسد؛ درحالی که لزوماً این نیست بلکه گوگل برای شما پروندهای درست میکند هنگامی که وارد اینترنت شدید و جستجو کردید. هر بارکه جستجو میکنید واژههایی که جستجو کرده اید، سایتهایی و کانالهایی که رفته اید همگی را در آن پرونده ثبت میکند. هر وقت برای بار بعدیجستجو کنید بررسی میکند که قبلاً شما چه چیزهایی را بیشتر جستجو میکردید، همانها را برای شما اولویت قرار میدهد. بعداً یکی از کارهایی که میکند این است که با شرکتهای تبلیغاتی قرارداد میبندد مبنی بر اینکه به آنها پیشنهاد میدهد هر وقت فلانی جستجو کرد ما آن موارد که مربوط به شرکتِ شما و کار شماست آن را ابتدا به او نشان میدهیم؛ چون نوعِ افراد در گوگل یاهر جای دیگر که جستجو میکنند چند مورد اولیّه را مشاهده میکنند، نه همۀ موارد را. لذا الگوریتمی طراحی میکنند و آن موارد را اولِ کار میگذارند و کاربر میبیند و داخل سایت آنها میشود.
نتیجهای که از این بحث میخواهیم بگیریم این است که: فضای مجازی حاکمِ بیمنازع دنیای امروز شده است. البته در کشور ما تازه قدمهای اولیه از اثرات این فضای مجازی دیده میشود. درچند سال آینده کمکم تأثیرات بعدی آن پیدا میشود و همهی ما فقط مینشینیم و تعجب و حیرت میکنیم؛ چونکه مخاطبِ ما درگیر پارامتری به نام فضای مجازی بود اما من که تدریس معارف و تبلیغ دین را میخواهم بکنم اطلاعی ندارم. بنده وارد بحث آینده پژوهی فضای مجازی نمیشوم که آینده شناسی از بحثهای بسیار ارزشمند در این فضا هست. الان در دنیا - و در کشور ما کمتر- کار میکنند که در سالهای آینده، داستان فضای مجازی به چه صورت خواهد بود، فنآوریهای فضای مجازی در آینده چه هست و چه تأثیراتی دارد. ما متأسفانه نه دربارهی وضعیّتِ فعلی فضای مجازی و نه دربارهی وضعیت قبلی آن و به طریق أولی دربارهی آیندهی فضای مجازی در حدی که من اطلاع دارم کار چندانی نکرده ایم. برای این که بدانید این مطلب چگونه است ـ این بحثها زمینهسازی است برای اینکه اهمیّت بحث شکاف دیجیتالی تبیین شود ـ الآن اگر از شما به عنوان اساتید حوزهی اخلاق بپرسند که حدود 25 تا 30 سال است که فضای مجازی و اینترنت در کشو ما آمده است و الآن تعداد کاربران فضای مجازی در کشور ما هم حدود 40 تا 50 میلیون نفر از کوچک و بزرگ و همهی اقشار مردم درگیر هستند؛ دربارهی مباحث اخلاقی مربوط به فضای مجازی چند تا کتاب ما نوشتیم، جواب خیلی ناامیدکننده است. همین الآن اگر دانشجویی به شما به عنوان استاد معارف مراجعه کند و بگوید که میخواهم دربارهی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی از منظر اخلاقی اطلاعاتی کسب کنم، چه خطرات اخلاقی مرا تهدید میکند و من چه کاری باید انجام بدهم، شما به من کتاب معرفی کنید، متأسفانه دست شما خالی است، نه این که کار نشده است، اما بحث بر سر این است که به اندازه نیاز نیست. ما بیش از چهل میلیون کاربر در شبکهی اجتماعی داریم ولی چهار تا پنج کتاب مفید در وجه اخلاقی اینها نداریم.الآن اگر از شما به عنوان استاد معارف سوال شود که فضای مجازی چه تأثیری بر باورهای دینی میگذارد؟ چه سوالها و مباحث جدیدی از منظر دینی مطرح میکند؟ چند نفر از ما آمادگی داریم در این مورد بحث کنیم و جواب بدهیم. مقصود از آن چه گفته شد اين است که یک استاد معارف باید در شناخت مخاطب امروزی خود بحث فضای مجازی را جدّی بگیرد. تا بداند چه اتفاقی در حال وقوع است،و اگر دو سه سال دیگر ما به عنوان استاد معارف اسلامی دیدیم که دانشجویان ما اصلاً در فضای دیگری هستند، حداقل یکی از عواملش را شناخته باشیم که در فضای مجازی در حال شکل گیری است. به ويژه بايد با برخي از فناوري هاي آينده مربوط به فضاي مجازي و فناوري هاي ارتباطات و اطلاعات آشنا شويم. در اينجا فقط به چند نمونه از آنها اشاره میکنم:
یکی از این فنآوریها ماشینهای هوشمند است. نقش رباتها و ماشینهای هوشمند هر روز پررنگتر میشود. چندی قبل در اخبار آمده بود که در تهران نخستین رستوانی که کارمندانش ربات هستند افتتاح شد، قبلاً در کشورهای دیگر افتتاح شده بود و الآن در تهران و تا مدتی دیگر در شهرستانهای دیگر هم شروع میشود. بدین ترتیب رباتها به زندگی ما وارد میشوند. درحوزهی پزشکی و سایر حوزهها ماشینهای هوشمند هر روز حضور پررنگتری پیدا میکند به نظر شما ماشینهای هوشمند از منظر اخلاقی چه سوالهایی را برای ما مطرح میکنند؟ برای دانشجویی که سر کلاس ما میآید ولی دیروز به رستورانی رفته که رباتها از او پذیرایی کردهاند؛ چه سوالی از من به عنوان یک روحانی یا غیرروحانی که مدرس درس معارف است میپرسد؟ کشورهای دیگر و افرادی که در حوزهی رباتها و ماشینهای هوشمند کار میکنند بعضاً معتقدند که تا سال 2035 میلادی میزان اسقلال رباتها از انسان زیاد میشود. ابتدا در حدّ بچّهی یک ساله مستقل هستند و به مرور که هوشمندتر میشوند، مستقلتر از آن میشوند. این ماشینها وقتی هوشمند میشوند چه مسایل اخلاقی ایجاد میکنند؟ چه مسایل حقوقی ایجاد میکنند؟ امروز در بعضی از کشورها روی بحث حقوق و حقوق بشر برای ماشینهای هوشمند کار میشود و مقاله نوشتهاند. معتقدند که تا آن زمان، ما بحثِ شرکت رباتها و ماشینهای هوشمند را در انتخابات داریم. شهرکهایی که اینها دارند، ازدواج اینها و فرزندان اینها بحثهای حقوقی خاص خود را دارد. اینها امروز ممکن است قدری بر ذهن ما ثقیل باشد چون ما هنوز درگیر فضای فنآوری به معنای عامش نشدیم. اما در کشورهایی که بیشتر درگیر شدند قدمها را زودتر برداشته اند.
فنآوری دیگری که در راه استعبارت است از «بلاک چِين» در 40 تا 50 حوزه کاربرد دارد. ماشینهای با قدرت پردازش بالا از ديگر فناوري ها است. قدمهای اولیه برای پیوند انسان و کامپیوترنيز هم اکنون برداشته شدهتا بشود تراشههایی را به بدن انسان متصل کرد و از طریق این تراشه، حافظهی طرف را بازیابی کرد.
حال سوالي که پيش مي آيد اين است که این تحولات برای یک مبلغ دین و یک استاد معارف چه سوالها و چه مسایلی را ایجاد میکند یعنی من پنج سال دیگر با چه سوالهایی از طرف مخاطبم مواجه میشوم.در صورتي استاد میتواند به اینها جواب بدهد که با این فضا آشنا باشد وگرنه آن بحث شکاف دیجیتالی که خواهیم گفت، مطرح میشود.
خلاصه کلام اين که شما به عنوان يک استاد معارف به دلائل زير باید به مخاطبشناسی توجه داشته باشید:
1ـ ضرورت آشنایی اساتید معارف با زیست ـ جهان چند وجهی دانشجو (معرفتی، خانوادگی، روحی و روانی، جسمی، فرهنگی، اجتماعی، اعتقادی، سبک زندگی و مانند آن):شما به عنوان یک استاد معارف نمیتوانید بگوئید که وظیفه من این است کهاینجا درس اخلاق را بگویم و بروم. اگر قرار است این درس اخلاق روی مخاطب تأثیر بگذارد، استاد باید بداند مخاطب او از نظر سطح آگاهی و معرفتی چگونه است، میزان اطلاعات او چقدر است، با چه سنخ از مسایل و مکاتب فکری و اخلاقی آشنا است، از نظر خانوادگی چگونه است؟ دانشجویی که مشکلات خانوادگی دارد یا خانوادهی نابسامان دارد، فقطسرکلاسِ مینشیند تا درس را گوش بدهد و برود ـ اگر گوش بدهد ـ و من استاد اگر به این توجه نداشته باشم که دانشجوی من چنین خانوادهای با این مشکلات دارد نمیتوانم بااو ارتباط برقرار کنم.
2 ـ آشنایی با عوامل موثر بر این زیست ـ جهان از جمله فضای مجازی و فنآوریهای ارتباطی و اطلاع رسانی:مرحله دوم این است که استاد معارف باید با عوامل موثر بر این زیست ـ جهان آشنا باشد، یعنی من به عنوانِ یک استاد معارف باید بدانم که دانشجویی که امروز سر کلاس من میآید، چه چیزهایی روی فکر و ذهن و زندگی و اعتقاد و باورهایش تأثیرگذار است و طبیعتاً یکی از این عوامل مؤثر، فضای مجازی و فنآوریهای ارتباطی است. بايد توجه کنم که دانشجويي که سرکلاس درس نشسته از طريق تلفن همراهي که در دست دارد مي تواند به مجموعه اي متنوع از اطلاعات دسترسي پيدا کند، یا با عضويت در در شبکههای اجتماعیبا صدها نفر در ارتباط باشد و از آنان تاثير بپذيرد. من که میخواهم سرکلاس رفتهو برای او صحبت کنم اگر از این پش زمینهها اطلاع نداشته باشم نمیتوانم با او ارتباط برقرار کنم. دغدغههای او چیز دیگری است، نگرانی های او چیز دیگری است و علائقش چیز دیگری است و من هم در فضای دیگری هستم و این همان داستانِ شکاف دیجیتالی است که عنوانِ بحث است؛ و من چون نمیتوانم این را بشناسم و نمیدانم که در چه فضایی هست و فضای مجازی چه تأثیرات مثبت و منفی برای او دارد و روی زندگی او چه تأثیری میگذارد، چه سوالهای اخلاقی برای او ایجاد میکند، از منظر دینی چه بحثهایی برای او مطرح میکند بدون آگاهی از این زمینهها آن بحثی که برای منِ استاد مشخص شده و کتاب یا جزوهای که به من داده شده است را سرکلاس برای دانشجو ارایه میکنم و حال آنکه دانشجو هیچ پیوندی با این بحث ندارد و چون آن دغدغهها، مسایل و نگرانیهایی که برای او مطرح است برایش مطرح نمیشود یا حداقل از زاویهای که برای او مسأله است برای استاد مسأله نیست و استاد مسأله را نمیشناسد لذا آن شکاف و فاصله معرفتی و عدم موفقیت در تدریس به وجود میآید.
بنابراین امروزهاستاد معارف بیش از دیگران باید با عوامل موثر بر این زیست ـ جهان دانشجو آشنا باشد.یکی از دلایلی که بعضی از راهکارهای ارایه شده برای فضای مجازی تأثیر ندارد و مورد استقبال واقع نمیشود این است که ما این فضای زیست ـ جهان را نمیشناسیم، وقتی که نمیشناسیم طبیعی است که مخاطبین این راهکارها را پس زده و با آنها همراهی نمیکنند. نمونهاش این است که گاهی ممکن است شبکهای را حتی مسدود کنند اما باز هم از آن استقبال میشود.
ادامه دارد
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |