استاد گرامي آقاي دکتر صادق نيا به بهانه واقعه اخيري که در فرانسه رخ داد و مهاجر 22 ساله اهل #مالی با به خطر انداختن جانِ خودش، جان یک #کودک_فرانسوی را نجات داد و شهروند اين کشور شد، بحثي را درباره نسبت اخلاق با فلسفه مطرح کرده و از جمله گفته اند:
« انگیزههای اخلاقی حاصل تأمل و تفکّر نیستند. [...] کمترین درنگ و کوچکترین حسابگری آنها از بین برده و گاه به متضاد خود تبدیل میکند. فلسفه نقطهی شروع اخلاق نیست. پرسشهایی چون:" چرا باید اخلاقی باشیم؟"؛ " دیگری برای من چه کرده است که من با او مهربانی کنم؟"؛ "چرا من باید اخلاقی بودن را آغاز کنم؟" و پرسشی که به دنبالِ "مصلحتِ بودن اخلاق" باشد و بخواهد اخلاق را مستدلّ سازد، نقطهی آغاز رفتار اخلاقی نیست، بلکه نشانهی مرگ آن است.»
(متن کامل يادداشت را در آدرس .t.me/sadeghniamehrab/296 بخوانيد.
درباره مطلب ايشان چند نکته قابل ذکر است:
✅1. اگر مقصود از فلسفه، مباحث فرااخلاقي و پاسخ به سوالاتي از اين دست باشد که ايشان به آن اشاره کرده اند، برخلاف نظر ايشان معتقدم فلسفه مقدم بر انگيزه يا رفتار اخلاقي است. به اين معنا که تا وقتي شخص به اين نتيجه نرسيده باشد که بايد اخلاقي باشد، بايد به ديگران کمک کند، بايد اخلاقي بودن را از خود آغاز کند، نمي تواند رفتاري اخلاقي را انجام دهد؛ چرا که «يکي» از عوامل موثر بر رفتارهاي اخلاقي، شناخت و معرفت اخلاقي است.
✅2. بله وقتی شخص میخواهد عمل اخلاقی را انجام دهد (به ويژه درمواردي که فرصت محدود است) طبيعي است که نمینشیند بحث فلسفی و صغري کبري بکند ولی این به معنای تقدم اخلاق بر فلسفه و عدم نياز به تاملات فلسفي نیست، بلکه به اين خاطر است که او قبلا (در فرصتي به درازاي عمرش) تاملاتش را کرده است. البته این هم باز به این معنا نیست که شخص به کلاس #فلسفه_اخلاق رفته باشد (فلسفه به معناي خاص) بلکه به اين معناست که در حد وسع و سواد و فکر و اندیشه و باورهاي خودش پاسخ سوال هايي چون «چرا بايد اخلاقي باشم» را پيدا کرده و به این نتیجه رسیده که باید به دیگران، حتی در سخت ترین شرایط، کمک کند. اين فلسفه به معناي عام است و طبق آن همه انسان ها به نوعي اهل فلسفه محسوب مي شوند.
✅ 3. در واقع سرعت عمل مرد #عنکبوتی یا هر فرد دیگر لزوما به خاطر عدم تاملات قبلی نيست بلکه نشان گر سرعت تصميم گيري بر اساس آن تاملات است. ولي از انجا که اين سرعت زياد است به چشم نمي آيد (مانند #قياس_مضمر که در بسياري از سخنان روزمره ما وجود دارد ولي گاه حتي خودمان هم متوجه آن نمي شويم). شاهد سخن این که میبینیم در یک موقعیت مشابه (مثل همین نجات بجه) افراد دیگري هم شاهد بودند و هیچ اقدامی نکردند که اين تفاوت رفتار تااندازه اي بيانگر تفاوت نگرش (فلسفی) يا انگيزه اخلاقي آنها است.
✅ 4. ممکن است سوال شود همه افرادی که در یک موقعیت هستند و همه هم به خوب بودن یک رفتار (مثلا کمک به نجات یک کودک) علم دارند چرا یکسان عمل نمیکنند و مثلا همه به او کمک نمي کنند. در پاسخ باید گفت تنها قائلان به نظریه سقراطی «وحدت معرفت و فضیلت» (که علم به فضیلت را برای عمل به آن کافی میدانند) میتوانند چنین توقعی را داشته باشند. اما اگر کسانی چون ارسطو معتقد باشند که غیر از آگاهی، عوامل دیگری چون احساسات و عواطف هم بر روی انتخابگري و رفتارهای اخلاقی ما تاثیرگذار است، دیگر انتظار ندارند که همه افراد در موقعیت یکسان، انتخاب اخلاقی یکسانی داشته باشند.
✅5. ايشان در بخشي ديگر از يادداشت خود فرموده اند: «هر چیزی که نیازی را برآورده سازد، چیزی غیر از اخلاق است. اخلاق را نمیتوان در خدمت هیچ هدفی قرار داد. از اخلاق نمیتوان انتظار سود، فربهی شخصیت، نامآوری، کسب احترام عمومی مردم، تبرئهی خویشتن، و ... داشت».
اين ديدگاه بيشتر بر اساس اخلاق وظيفه گرا (Deontological Ethics) که چهره شاخص آن کانت است قابل توجيه است؛ ولي در اين عرصه نظريه هاي ديگري چون سودگرايي (Teleologicad ethics) هم وجود دارد که اخلاقي بودن يک کار را با توجه به نتايج و پيامدهايش مي سنجد؛ به ويژه «سودگرايي خودنگر» (ethical egoism) که سود ومنفعت شخصي را ملاک رفتارهاي اخلاقي قرار مي دهد. بنابراين، نمي شود يک حکم کلي صادر کرد.
🔺#حسينعلي_رحمتي
8 خرداد 1397