در کوفهء دل های ما هنوز تو غریبی
و این عجیب نیست.
گفته اند هر زمین کربلاست
و شگفتا
که کربلای قلب ما در تسخیر یزید است.
فرمان تو البته مطاع است و کارساز، لیک
کوتاهی ماست که قلبِ خود به شیطان سپرده ایم،
و هر صبح مان، شام غریبان است.
ما سوگوار فضایل ایم؛
فضایلی که تو و منظومه خورشیدی ات
در روزگار غربت انسانیت
با داغ دل و خونِ جبین
بر صحیفه صحرای طف نگاشتید.
***
اینک ای فراز انسانیت
ای منادی اخلاق
ای حسین!
ما را دریاب
دل های ما، هر روز
چون حر،
آونگ میان کوفه خیانت، و کربلای وفاست.
پای ما پای بست گناه
دست مان دست بوس دسیسه
چشم مان چشمه شرارت
و قلب مان به مِهر ابلیس است.
اما؛
آرزو مان، باری
دمی غنودن در خیمه فضایل توست.
شاید که شام غربت مان در پرتو مشرق انوارت سحر شود.
به شوق این آروزست
که هر محرم
پروانه سان،
در کوی وصالت پرسه میزنیم.
4 آذر 1391
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |