به این معنا که وقتی میخواهیم مواجهه انتقادی با فضای مجازی داشته باشیم، هم به جنبه های مثبت و مزایا و منافع توجه کنیم و هم به جنبه های منفی و مشکلات. گاهی دیده شده در نقد این فضا یا در نقد شبکه های اجتماعی، بعضی افراد کل فضای مجازی را یک فضای منفی و سراسر آلوده میبینند و نگاهشان بسیار منفی است. از طرف دیگر بعضی افراد نگاه بسیار خوشبینانه دارند و نمیدانند در این فضا چه معضلات و مشکلات اخلاقی و غیراخلاقی ممکن است به وجود آید. گروه اول چنان نقاط ضعف را میبینند که به نقاط قوت و مزایا و منافع این فضا توجه ندارند و گروه دوم آنچنان مزیتها و جذابیتها را میبینند که به مشکلات و رذائل آن توجهی نمیکنند. کار هردو گروه اشتباه و غیرواقع بینانه است. قضاوتی که مبنی بر این نوع نگاه باشد، غیرمنصفانه است. فضای مجازی مجموعه ای از مزیتها و منافع است که از این منظر از نظر اخلاقی قابل دفاع است و از جهت دیگر فضایی است که با استفاده از آن و در آن فضا، کارهای غیراخلاقی انجام میگیرد و از این منظر قابل دفاع نیست. بهتر است در نقد اخلاقی فضای مجازی به هر دو جنبه توجه کنیم تا دچار یکسونگری و قضاوت غیرمنصفانه نشده باشیم.
باید مشخص کنید که براساس چه مبنایی میخواهید به نقد این فضا بپردازید. این مبنا میتواند جهات مختلفی داشته باشد مثلاً ممکن است از منظر اخلاق دینی یا از منظر عقلی این نقد را انجام دهید. بعد از مشخص کردن این مبنا باید تعیین کنید از منظر چه نظریه ای میخواهید فضای مجازی را نقد اخلاقی کنید؛ مثلاً در مبنای اخلاق دینی این نقد از منظر سودگرایی یا از منظر اخلاق فضیلت یا از منظر وظیفه گرایی اخلاقی است. مشخص کردن این کار باعث میشود نگاه هایی که براساس هر یک از اینهاست با دیگری متفاوت باشد. مثلاً یک وظیفه گرا با کوچکترین کار غیراخلاقی در فضای مجازی مخالفت میکند اما یک نتیجه گرا معتقد است مزایای فضای مجازی بیشتر از مشکلات آن است و از این منظر قابل دفاع است. مثال دیگر اینکه آیا رفتار فرد در یک فیلم منتشر شده در فضای مجازی از نظر اخلاقی درست است یا نه. کسی که براساس اخلاق وظیفهگرا نگاه میکند ممکن است بگوید این کار اخلاقاً درست است و کسی که براساس سودگرایی نگاه میکند ممکن است بگوید این کار غیراخلاقی بوده است. بنابراین باید معیار و منظر نقد فضای مجازی باید مشخص شود.