آن گونه که جناب آقای رسول جعفریان
اعلام کرده اند با توجه به تاسیس حوزه علمیه قم در سال 1300، هم اکنون به صدسالگی حوزه نزدیکی میشویم. ایشان پیشنهاد کرده اند اکنون فرصت مناسبی است که ضمن ارزیابی صد سال گذشته، برنامههای آینده حوزه نیز مورد ارزیابی قرار گیرد.
به نظر بنده یکی از موضوعاتی که در این راستا میتواند بررسی شود مسئله مواجهه حوزه و حوزویان با اندیشههای دیگر، و از جمله فلسفه غرب است. به همین جهت در اینجا بخشی از مقاله «حوزههای علمیه و تفکر فلسفی غرب» را که حدود شانزده سال پیش نگاشته ام را به محضر مخاطبان گرامی تقدیم میکنم. این مقاله در مجله «پیام حوزه»، ش30، تابستان 1380، منتشر شده است.
مقدمه
یکی از لوازم مرزبانی اندیشههای جاوید، اطلاع از شرایط و مناسبات حاکم بر عصر و زمانی است که یک مبلغ و مدافع اندیشههای دینی در آن قرار دارد. بدون این آگاهی، امکان رصد کردن اندیشه ها و رد یا قبول نمودن منصفانه و آگاهانه آنها ممکن نخواهد بود. این مطلب در زمان حاضر - به خاطر ویژگی هایی که دارد - دارای اهمیتی دو چندان است.
یکی از عرصههای قابل توجه در حوزه مناسبات فکری و عقیدتی جهان امروز، چیزی است که ما آن را تفکر فلسفی غرب مینامیم.
مدعای این نوشتار آن است که روحانیت و حوزههای علمیه نباید نسبت به این فلسفه بی توجه بوده یا آن را نادیده بگیرند. برای توضیح بیش تر، مطلب را در چند بخش پی میگیریم:
مفهوم فلسفه غرب
هر چند در تعریف فلسفه غرب و اصولا این که آیا میشود تفکر را به زمان یا مکان نسبت داد، دیدگاههای گوناگونی وجود دارد، ولی در جامعه ما، در یک تعریف نه چندان دقیق، فلسفه ای را که آبشخور آن کشورهای اروپایی و آمریکایی است فلسفه غرب نامیده و معمولا آن را به عنوان قسیم فلسفه اسلامی به کار میبرند.
این فلسفه که به طور خاص در دوره پیش سقراطیان (حدود پنج قرن قبل از میلاد) شکل گرفته و با فلسفه سقراط، ارسطو و افلاطون به صورت یک نظام درآمده، در طول تاریخ خود دارای فراز و نشیبهای گوناگونی بوده است، به طوری که امروزه آن را حول چند دوره خاص (پیش سقراطیان، ارسطو و افلاطون و نو افلاطونیان، قرون وسطی، جدید و معاصر) صورت بندی میکنند که هر کدام از این ادوار دارای ویژگیهای خاص خود است. علاوه بر این که در مسیر حرکت خود، هر روز گرایش و شاخه جدیدی به آن افزوده شده و امروزه مفهوم عامی یافته که شاخه هایی چون فلسفه دین، فلسفه علم، فلسفه منطق، فلسفه اخلاق، فلسفه هنر، فلسفه تحلیل زبانی، فلسفه تاریخ و مکاتبی چون اگزیستانسیالیسم، پراگماتیسم، استراکچرالیسم و... را دربر میگیرد.
از نظر تعامل و ارتباط با دین و آموزههای دینی نیز دوره ها و نحلههای مختلفی در فلسفه غرب مطرح بوده و هست که گاه شدیدا دینی شده است (مثل فلسفه مسیحی و برخی اگزیستانسیالیست ها) و گاهی شدیدا ضد دینی (مثل تجربه گراهایی چون هیوم، یا اگزیستانسیالیست هایی چون سارتر) و زمانی حالت بینابینی داشته است. (1)
همان طور که گذشت حوزههای علمیه لازم است به تفکر فلسفی غرب توجه داشته باشند. دلایل و فواید زیر مؤید این مطلب است:
1) سفارش دین
یکی از ویژگیهای مکتب اسلام، سفارش به علم آموزی و کسب دانش است. (2) در احادیث ائمه معصومین علیهم السلام نه تنها از فراگیری علوم مختلف منعی وارد نشده، بلکه سفارش شده که علم و حکمت، گم شده مؤمن است و هر جا که آن را بیابد باید آن را اخذ کند. (3) در نگرش این مکتب، طلب علم زمان (4) و مکان (5) نمیشناسد و کسب دانش حتی از مشرک هم جایز شمرده شده است. (6) لذا میبینیم آشنایی با اندیشه دیگران (در بحث ما فلسفه غرب) نه تنها منع دینی ندارد بلکه به نوعی عمل به سفارش معصومین علیهم السلام هم هست. واضح است که یادگیری و آشنایی با فلسفه غرب لزوما به معنای تایید همه مباحث این فلسفه نیست، بلکه هر اندیشه ای را ابتدا باید فرا گرفت، سپس آن را در بوته نقد نهاد تا غث و سمین آن آشکار گردد.
شهید مطهری رحمه الله به عنوان یکی از روحانیون آشنا با تفکر اسلامی و فلسفه غرب، معتقد است یکی از علل اقبال مسلمین به فلسفه غرب، فراهم بودن زمینه ای است که دستورات اسلامی ایجاد کرد و اهتمامی است که اسلام برای تحصیل علم قایل بود.
این تعلیمات زمینه را آماده کرده بود که اگر در اقصی نقاط عالم هم کتابی را پیدا میکردند مانعی نمیدیدند که ترجمه اش کنند (اطلبوا العلم ولوباالصین (7) ) مثلا عبدالله مقفع که منطق ارسطو را ترجمه کرده در زمان امام صادق علیه السلام بوده، پیش از امام صادق علیه السلام بلکه از زمان بنی امیه این کارها شروع شده بود، ولی در زمان امام صادق علیه السلام اوج گرفت.
در زمان هارون و مامون و در عصر ائمه علیهم السلام با شدتی فراوان، علوم اوائل، ترجمه شد. «بیت الحکمة » مدرسه ای بود که در دنیای زمان خودش نظیر نداشته و بعدها هم کم برایش نظیر پیدا شد. در میان احادیث و اخبار ائمه علیهم السلام که با چشم نقد به خلفا نگاه میکردند. [... ] در یک حدیث نمیبینیم که این کار خلفا [ترجمه کتب فلسفی و... ] بدعت تلقی شده باشد. و بگویند که یکی از چیزهایی که اینها کار را خراب کردند این بود که علوم امتهای کافر از یونان و روم و هند و ایران را ترجمه کردند. و وارد دنیای اسلام نمودند، و حال آن که این در میان عوام بهترین وسیله بود برای کوبیدن آنها (8) .
2
) اثبات توان تفکر دینی
ممکن است گفته شود با وجود منابع غنی اسلامی همچون قرآن، روایات، سیره و سنت معصومان علیهم السلام و حقانیت و خاتمیت دین اسلام، دیگر چه نیازی به اندیشه دیگران و از جمله فلسفه غرب است؟
در جواب باید گفت:
اولا: فرا گرفتن فلسفه غرب مستلزم کنار گذاشتن دستورات و آموزههای اسلامی نیست، بلکه چنان که گفته خواهد شد، فواید دیگری نیز بر آن مترتب است.
ثانیا: ادعای توانمندی، غنا و پویایی اندیشه اسلامی زمانی برای همگان به اثبات میرسد که این اندیشه وارد عرصه رقابت با حریفان خویش گشته و از میدان سربلند بیرون آید. با شناخت موضوعات مختلف در حوزه فلسفه، کلام، فقه، تفسیر، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و هنر و تبیین صحیح دیدگاه اسلام در برابر این مباحث و پاسخ گویی به سؤالات منبعث از آنها است که بضاعت و توان دین و متدینان و نهادهای دینی، خود را نمایان میسازد و برتریهای خود را نشان میدهد و گرنه بدون شرکت در مسابقه، ادعای قهرمانی از هیچ کس پذیرفته نخواهد شد (هر چند در واقع قهرمان باشد.) بهترین تبلیغ برای حوزههای علمی شیعی - از منظر بحث ما - این است که حوزه با مباحث فلسفی و کلامی مطرح در دنیای امروز آشنا شود، سپس به نقد و بررسی آنها بپردازد و در موارد لازم دیدگاههای کلامی و فلسفی اندیشه اسلامی را بیان کند. در تضارب آرا و اندیشه ها است که سخن برتر مشخص شده (9) و اتباع احسن (10) ممکن میشود.
شهید مطهری رحمه الله از جمله اندیشمندانی است که معتقد بود فلسفه (به طور کلی اندیشه اسلامی) در تطبیق و مقایسه با دیگر نظریات است که جوهر خود را نمایان میکند. او از این که پس از ورود فلسفه غرب به ایران، کار تطبیقی انجام نگرفته اظهار تاسف میکند (11)، لذا توجه به فلسفه تطبیقی و تعلیم زنده ترین مکاتب فلسفی معاصر و مقایسه آن با فلسفه اسلامی را یکی از وظایف اصلی حوزههای علمیه دانسته (12) و به همین خاطر دست به تالیف کتاب هایی چون «اصول فلسفه و روش رئالیسم » میزند (13) .
3
) پاسخ گویی به شبهات
فلسفه غرب دارای حوزههای مختلفی است که هر یک به گونه ای با دین و آموزههای دینی مرتبط است و سؤالهای متنوعی را در برابر دین و دین داران قرار میدهد. از طرف دیگر در عصر حاضر با توجه به پیشرفتهای سریع وسایل ارتباطی این سؤال ها و مباحث در محدوده غرب باقی نمیماند، بلکه به راحتی به سراسر جهان منتقل شده و به آسانی در دسترس همگان به ویژه قشر تحصیل کرده و نسل جوان قرار میگیرد. حال اگر یکی از وظایف اصلی حوزههای علمیه پاسخ گویی به سؤالات مطرح شده در هر زمان و بیان دیدگاههای اسلام درباره مباحث و موضوعات نو پیدا باشد، به راحتی میتوان نتیجه گرفت که بر حوزه از باب مقدمه واجب لازم است به این فلسفه و سؤالات و مسایلی که به تبع آن پدید میآید توجه کند ودر صدد پاسخ گویی برآید. روشن است که برای ارایه جوابهای متین و منطقی، قبل از هر چیز شناخت سؤال ها و بستر پیدایش آنها لازم است و بدون این کار انجام وظیفه به نحو مطلوب، ممکن نخواهد بود. نکته قابل توجه این که، با توجه به وقوع انقلاب اسلامی و برپایی حکومت دینی در ایران، وضعیت دین و نهادهای دینی بویژه حوزههای علمیه حساسیت دو چندانی یافته است. امروزه در عرصه حیات سیاسی - اجتماعی جامعه ما مباحثی مطرح میشود که ممکن است به نوعی در تفکر فلسفی غرب مثلا در فلسفه سیاست هم مطرح شده باشد (14). حال برای فهم درست و دقیق این مباحث و چالش هایی که ممکن است در مورد حکومت دینی مطرح شود، لازم است این مباحث در حوزه فلسفی غرب ریشه یابی و بررسی شده و با انجام کارهای تطبیقی مشخص شود که موارد اشتراک و افتراق این دیدگاه ها در چیست؟ و موضع دین نسبت به آن چگونه است؟
4
) یافتن افقهای جدید
چنان که گفته شد در زیر عنوان فلسفه غرب، مکاتب، نحله ها و موضوعات متعدد و متنوعی قرار دارد. آشنایی با هریک از این موارد میتواند افقهای جدیدی در برابر ما گشوده و بینش ما را وسعت بخشد. مثلا مباحث هرمنوتیک، فلسفه تحلیل زبانی، تجربه دینی، اثبات وجود خدا، رابطه عقل و دین، مساله عدالت، شرور، بحثهای مرتبط با انسان شناسی، رابطه اخلاق و دین، نسبیت اخلاق، ساختارگرایی و ساختار شکنی (Decunstraction) انتظار بشر از دین، منطق فهم دین و متون دینی، مباحث معرفت شناسی از جمله مواردی است که آشنایی با آنها میتواند باعث ایجاد نگرش جدید یا تغییر نگاه ما به مواریث فلسفی، اصولی، تفسیری و فقهی خود بشود.
5
) حضور در زمان
حوزه وقتی میتواند از کیان دین دفاع کند و به نیازهای انسان عصر خود پاسخ دهد که در متن زمان حاضر باشد. روشن است که تا شخص اوضاع فکری، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان خود و مناسبات حاکم بر آنها را نشناسد، اولا: نمیتواند موضع گیری صحیح و فعالی نسبت به آنها داشته باشد (15) و ثانیا: نمیتواند پاسخ گوی پرسش ها و شرایط منبعث از آنها باشد، لذا در سخنان معصومان علیهم السلام سفارش شده که انسان عاقل باید «عالم » (16)، «عارف » (17) و «بصیر» (18) به زمان خود باشد. چه بخواهیم و چه نخواهیم امروز یکی از جریانهای حاکم در گستره اندیشه و تفکر جهان، تفکر فلسفی غرب است. این فلسفه در عرصه اندیشه و عمل تاثیرهای خاص خود را دارد و در موارد زیادی با مباحث دینی مرتبط میشود. فلسفه غرب به کمک وسایل ارتباط جمعی، مسافرت به خارج، گسترش قشر تحصیل کرده و آشنا به زبانهای خارجی، تاسیس رشته فلسفه غرب در دانشگاههای کشور و هم چنین از طریق تالیف و ترجمه به داخل کشور ما نیز به طور وسیعی راه پیدا کرده و هر روز در حال گسترش است (19). شناخت این اندیشه یکی از لوازم بصیرت حوزههای علمیه در عصر حاضر است.
6
) بازشناسی و به شناسی میراث فلسفی اسلام
فلسفه اسلامی و فلسفه غرب در طول زمان با یکدیگر در تعامل بوده اند به این معنا که هریک از دیگری چیزهایی را اخذ و متقابلا تاثیرهایی را گذاشته اند (20)، لذا آشنایی با فلسفه غرب به شناخت هر چه بهتر و عمیق تر فلسفه اسلامی کمک میکند. این آشنایی میتواند میزان توانمندی متفکران اسلامی را بهتر مشخص کند، علاوه بر این که برخی از فلاسفه غرب، مسلمان نیز بوده اند (21) و شناخت فلسفه غرب در واقع شناخت بخشی از فلسفه اسلامی هم خواهد بود.
7
) مخالفت آگاهانه
نقد و برخورد نقادانه به معنای تشخیص سره از ناسره و توجه به محاسن و معایب، علاوه بر این که نشانگر پویایی جامعه است مورد سفارش و تاکید بزرگان دین هم است (22). داشتن این روحیه وقتی ممکن است که شخص نسبت به چیزی که آن را نقد و احیانا رد یا قبول میکند، آگاهی داشته باشد. بنابراین اگر با فلسفه غرب مخالف هم باشیم برای پرهیز از مخالفت ناآگاهانه لازم است ابتدا تاریخچه، مبادی، چهرههای شاخص و حوزههای مختلف آن را بشناسیم. روشن است که تا وقتی موضوع چیزی برای انسان مشخص نباشد نمیتواند حکم درستی درباره آن صادر نماید.
8
) درس آموزی
به درستی گفته اند که «تاریخ، معلم انسان ها است » تاریخ و حوادث تاریخی همچون آینه ای است که انسان عاقل با نگریستن در آن، درسهای لازم را فرا گرفته و از آنها به عنوان تجربه ای برای حرکت به سوی آینده کمک میگیرد. قرآن کریم و ائمه معصومین علیهم السلام نیز ما را به عبرت آموزی از سرنوشت دیگران سفارش کرده اند. (23) فلسفه غرب از بدو پیدایش خود دورههای گوناگونی را گذرانده که بررسی و آشنایی با آنها - به ویژه از منظر تعامل با دین - میتواند درس ها و دستاوردهای فراوانی برای جامعه ما و حوزههای علوم دینی در بر داشته باشد. برای توضیح بیش تر به دو دوره خاص از تفکر فلسفی غرب میتوان اشاره کرد که یکی (24) دوره مبارزه افراطی با عقل گرایی و علم بود و دیگری (25) رنسانس و عصر جدید که مرحله مبارزه با دین یا واپس رانی آن و تکیه بر عقل و اعلام بی نیازی عقل از دین بود. به رغم تفاوت هایی که مکتب و جامعه ما با مکاتب و جوامع غربی دارد ولی باز هم با بررسی زمینه ها، علل و عوامل و پیامدهای هر یک از این دو حالت (افراط و تفریط) - در نگرش به عقل، علم، انسان و دین - میتوان درسهای آموزنده ای برای برنامه ریزی تبلیغی و پیش برد اهداف حوزه و دین فرا گرفت و از تکرار اشتباهات آنان پرهیز کرد.
چه باید کرد؟
باید توجه داشت که هرگونه غفلت یا تغافل نسبت به حضور فلسفه غرب در کشور ما، تبعات ناخوشایندی برای دین و حوزههای علمیه خواهد داشت، که حداقل آن متهم شدن حوزه و روحانیان به عدم اطلاع از عرصه تحولات جهانی و عدم آمادگی برای پاسخ گویی به مباحث نوپیدا و سؤالاتی است که در برابر دین قرار میگیرد. خوشبختانه حوزههای علمیه در طول تاریخ حیات خود هیچ گاه از وجود روحانیان دلسوز، دردمند و آگاه به زمان خالی نبوده است. کسانی که هرکدام در حد توان خویش به تبلیغ و دفاع از کیان دین - در عرصه فقه، فلسفه، تفسیر و... - پرداخته اند. در مورد فلسفه غرب نیز از گذشته تا به حال شخصیت هایی چون آقا علی مدرس زنوزی، علامه طباطبایی رحمه الله، شهید مطهری رحمه الله، مرحوم محمدتقی جعفری رحمه الله و ده ها تن از طلاب و فضلای ارجمند بوده و هستند که آثارشان در کتابهای مختلف و مجلات معتبر حوزه و دانشگاه منتشر میشود.
هم چنین مراکز مختلف حوزوی همانند مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله، دفتر تبلیغات اسلامی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، دانشگاه مفید و... در این باره فعال میباشند، لکن به نظر میرسد توجه به نکات زیر باعث بهره وری بیش تر از فعالیتهای فوق خواهد شد:
الف) برخورد صحیح
در برخورد با غرب و فلسفه اش باید نه مجذوب شد و نه مرعوب، بلکه بهترین راه، برخورد آگاهانه و واقع بینانه است. با این توضیح که مباحث فلسفی غرب نه به طور مطلق صحیح و سودمند و نه کاملا غلط و بی فایده است، و اگر بخواهیم از چشم انداز تعامل با دین نگاه کنیم نه همه آن موافق دین و نه مخالف دین است، لذا روش پسندیده آن است که ابتدا آن را به طور بی طرفانه و حتی المقدور از منابع اصلی فراگرفته سپس با بررسی تطبیقی، صحیح آن را از سقیم بازشناسیم. به نظر میرسد طلاب و فضلای حوزههای علمیه از شایسته ترین افراد برای این کار باشند، چرا که با مباحث فرهنگ اسلامی نیز آشنا هستند. شیوه برخورد بزرگانی چون علامه طباطبایی رحمه الله و شهید مطهری رحمه الله نیز به همین صورت بوده است. نکته قابل ذکر دیگر این که در برخورد با غرب بایستی بین وجوه مختلف فلسفی، سیاسی، یا اخلاقی آن، تمایز قایل شد و حتی اگر در مواردی از فلسفه غرب سوء استفاده هایی شده به این معنا نیست که این فلسفه «لزوما» زمینه ساز یا عامل مفاسد اخلاقی، سیاسی و... است.
ب) تشویق طلاب مستعد و علاقه مند
مباحث گذشته به معنای این نیست که همه طلاب و ارکان حوزههای علمیه به فراگیری فلسفه غرب مشغول شده و عرصههای دیگر مثل تفسیر، فقه، اصول، کلام، تبلیغ و... مورد غفلت قرار گیرد، بلکه تاکیدی است بر این نکته که حوزه و حوزویان نبایستی نسبت به فلسفه غرب بی تفاوت باشند.
یکی از کارهایی که میتوان انجام داد شناخت طلاب مستعد و علاقه مند و تشویق آنان به یادگیری این فلسفه است.
ج) تاسیس مرکزی هماهنگ کننده
تاسیس مرکزی برای ایجاد هماهنگی بین مراکزی که در زمینه فلسفه غرب فعالیت میکنند، جهت جلوگیری از فعالیتهای موازی و تکراری و توجه به مباحث مهم، روزآمد و مورد نیاز.
د) تاسیس خانه مطبوعات
ایجاد خانه مطبوعات و کتابخانه تخصصی که دربردارنده کتب و مجلات داخلی و خارجی مربوط به حوزههای مختلف فلسفه غرب باشد.
ه) ایجاد سایت اینترنتی
راه اندازی یک سایت ویژه در اینترنت یا شبکه ای ماهواره ای برای معرفی و عرضه آثار و دیدگاههای اندیشمندان حوزوی در زمینه مباحث مطرح در فلسفه غرب و ارایه دیدگاه اسلام و تشیع، هم چنین ارتباط با افراد و مراکز غیر ایرانی که در این باره فعالیت میکنند. در کنار این کار میتوان از چهرههای شاخص و صاحب نظر ایرانی و غیر ایرانی دعوت کرد و روحانیان و طلاب آگاه به مبانی تفکر اسلامی و غرب را برای مباحثه و مناظره با آنها مهیا کرد.
پی نوشت ها:
1) البته بررسی رابطه فلسفه و دین در غرب از حوصله این نوشتار خارج است.
2) کثرت آیات و روایات مربوط به علم و حکمت مؤید این مطلب است.
3) عن ابی عبدالله علیه السلام قال: «الحکمة ضالة المؤمن فحیثما وجد احدکم ضالته فلیاخذها» کافی، ج 8، ص 167.
4) اطلب العلم من المهد الی اللحد.
5) قال النبی صلی الله علیه و آله: اطلبوا العلم و لوباالصین. وسایل الشیعه، ج 27، ص 27، حدیث 33119.
6) قال امیرالمؤمنین علیه السلام: خذوا الحکمة ولو من المشرکین. بحارالانوار، ج 2، ص 97.
7) جامع الصغیر، ج 1، ص 44.
8) تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ چهاردهم، صدرا، زمستان 1367، ص 278.
9) قال علی علیه السلام: اضربوا بعض الرای ببعض یتولد منه الصواب. معجم الفاظ غررالحکم، مصطفی درایتی، الطبعة الاولی، مکتب الاعلام الاسلامی، 1413، ص 622.
10) فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هدیهم الله و اولئک هم اولواالالباب » سوره زمر، آیات 17- 18.
11) اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، انتشارات صدرا، [بی تا]، ص «ید» .
12) پیرامون جمهوری اسلامی، چاپ چهارم، انتشارات صدرا، زمستان 1367، ص 36.
13) اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، ص «یه » .
14) مباحثی از قبیل جمهوریت، جامعه مدنی، تساهل و تسامح، پلورالیسم، لیبرالیسم، رابطه دین و سیاست، حقوق بشر، پارلمانتاریسم، مفهوم حکومت، حق و تکلیف و مانند آن.
15) لذا کسی که آگاه به زمان باشد شبهات و حوادث او را غافلگیر نمیکند. العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس. کافی، ج 1، ص 26 .
16) همان.
17) ینبغی للعاقل ان یکون... عارفا بزمانه. بحارالانوار، ج 12، ص 59.
18) علی العاقل ان یکون بصیرا بزمانه. ارشادالقلوب، ج 1، ص 74 .
19) براساس یک ماخذشناسی در دست انجام، تاکنون حدود ده هزار کتاب و مقاله درباره فلسفه غرب، به زبان فارسی تالیف یا ترجمه شده است.
20) برای اطلاع بیش تر در این باره رجوع کنید به:
الف: حناالفاخوری و خلیل الجر، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، عبدالمحمد آیتی، چاپ پنجم، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1377، صص 321- 372 .
ب: محمدرضا حکیمی، دانش مسلمین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، [بی تا] صص 90- 143 .
ج: سیدحسین نصر، علم و تمدن در اسلام.
21) فیلسوفانی چون ابن طفیل، ابن رشد، ابن باجه و... .
22) قال المسیح علیه السلام: کونوا نقاد الکلام. بحارالانوار، ج 2، ص 96.
23) از جمله سوره یوسف، آیه 111; بحارالانوار، ج 14 و... .
24) سدههای میانه یعنی حدود قرن پنجم تا پانزدهم میلادی .
25) از قرن پانزدهم تا حدود قرن نوزدهم..