ماجرای قتل فجیع دختر نوجوانی به نام رومینا اشرفی که توسط پدرش به خاطر فرار از خانه و پناه بردن به خانه اقوام پسری که دوست میداشته با داس کشته شد، در روزهای اخیر بازتاب رسانه ای گسترده ای داشت و از ابعاد گوناگون درباره آن بحث شد. این گونه حوادث دلخراش و تاسف بار چنانچه آسیب شناسی و ریشه یابی و برای پیشگیری از آنها چاره اندیشی نشود، طبیعتا در آینده به صورت های دیگر نیز تکرار خواهد شد. مکتوب حاضر از منظر تحولات ارزشی بین نسلی» سعی میکند به ریشه یابی وقایعی از قبیل ماجرای رومینا بپردازد. در این زمینه چند نکته قابل ذکر است:
🔻1. جامعه امروز ایران جامعه ای در حال گذار/ یا مواجهه همزمان با سنت و تجدد است. یکی از ویژگی های جامعه های در حال گذار، «آشوبناکی فکری»، «بی قراری ارزشی» و «حیرانی در عرصه عمل» است. بخش قابل توجهی از نسل جوان کشور ما نه به طور متصلب پابند سنت های دینی، اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی خویش است و نه یک سره دلسپرده به مولفه های ارزشی دنیای جدید. فقدان الگوی مناسب برای مواجهه معقول و منطقی با سنت و تجدد موجب شده که این نسل نگاهی «گزینشی» به ارزش های سنتی و متجدد داشته باشد و بسته به شرایط و حال و احوال و نیازهای خود، از هرکدام چیزهایی را انتخاب کند و چیزهایی را فروبگذارد. نگاهی به پروفایل های کاربران جوان و نوجوان در شبکه های اجتماعی به خوبی میتواند تصویری از این وضعیت را نشان دهد.
🔻2. در یک جامعه در حال تحول، اگر نسل بزرگترها (که بیشتر پایبند سنت است) نتواند با نسل جدید (که به پذیرش هنجارها و سبک زندگی دنیای جدید تمایل بیشتری دارد) به نوعی تفاهم برسند، طبیعتا شکاف معرفتی و هنجاری بین آنها منجر به چالش های رفتاری میشود و اگر طرفین نتوانند این چالش را مدیریت کنند، فوران خشم و بروز فاجعه هایی چون فرار از خانه و کشته شدن، اموری قابل انتظار است.
🔻3. «ناتوانی در قانع کردن یکدیگر» و «فقدان اعتماد متقابل» یکی دیگر از مشکلات جدی جامعه در حال تحول است. ناتوانی طرفینِ «شکاف بین نسلی» (یعنی والدین و فرزندان) در این زمینه موجب افزایش سوءظن و بدبینی و عدم پذیرش و مراعات ارزش ها و هنجارهای مورد قبول یکدیگر است. طبیعتا چنین وضعیتی به تعارض ها و اختلافات و کینه ها و کدورت ها بین والدین و فرزندان دامن میزند و موجب بروز رفتارهای غیرمعقول و غیرمنطقی از سوی طرفین میشود.
🔻4. پس چه باید کرد؟ در یک کلام: آموزش و آموزش و آموزش.
باید هم به والدین هم به فرزندان یاد داد که چگونه با یکدیگر «گفت و گوی انتقادی» داشته باشند، زیست – جهان یکدیگر را درک کنند، و از منظر «اعتماد و همدلی و همراهی» با یکدیگر رفتار کنند. طبیعتا در این زمینه والدین هستند که باید پیشگام باشند. نظام آموزشی، سامانه رسانه ای، و نهادهای متصدی تعلیم و تربیت دینی و اخلاقی جامعه ما باید آموزش مهارت های زندگی، شیوه حل مشکلات، و اخلاق گفت و گو را به والدین و فرزندان بیاموزند. الگوی رفتاری در این زمینه باید از یک سو ناظر به آموزه های دینی باشد که «آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحميل نکنيد، زيرا آنان براى زمانى غير از زمان شما آفريده شده اند» (امام علی(ع): «لا تَقْسِروا اَوْلادَکُمْ عَلى آدابِکُم، فَاِنَّهُمْ مَخْلوقونَ لِزَمانٍ غَيْرِ زَمانِکُم»؛شرح نهج البلاغة ابن أبي الحديد، ج20، ص 267 ) و از سوی دیگر ناظر به این که فرزندان بیاموزند هرچه مربوط به زمان گذشته است لزوما بد و ناپسند و دورانداختنی نیست.
🔻5. جامعه امروز ایران به دلایلی که گفته شد به شدت در معرض تحول سبک زندگی و تغییر الگوهای ارزشی بخشی از نسل جدید در روابط اجتماعی خویش است و چنانچه برای مواجهه درستِ بزرگترها با جوان تر ها در این زمینه کار جدی انجام نشود، پای رومیناها همچنان برای فرار از خانه چابک است و دست بزرگترها برای کشیدنِ داس.
✍️ دکتر حسینعلی رحمتی
8 خرداد 139